اینجا همه چی درهمه
از بودن در این وب سایت لذت ببرید دوستان عزیز
|
|||||||||||||||
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:اس ام اس آشخوری باحال, اس ام اس براي كسي كه رفته سربازي, اس ام اس حالگیری سربازها ,اس ام اس خدمت ,اس ام اس خنده دار برای سربازها ,اس ام اس سرباز آش خور ,اس ام اس سربازی, اس ام اس سربازی نرفته ها, اس سربازی ,اسمس سربازی حالگیری خدمت, خدمت سربازی ,خنده دار ترین اس ام اس سربازی, سرکاری ,شعر برای سربازی, سربازی ,شعر جدید برای آشخورها ,در سربازی و خدمت ,مسیج جدید ,برای سربازها ,مسیج سربازی ,پیامک سربازی ,پیامک سرکاری سربازی,, :: 14:15 :: نويسنده : amir از آن روزی که سربازی به پا شد / ستم بر ما نشد بر دختران شدبسوزد آن که سربازی به پا کرد / تمام دختران را چشم به راه کرد______________________________________________________تو پادگان چشمات راه رفتم بی معرفت….سهم من از عشقت کلاغ پر بود؟؟!!!؟_____________________________________________________سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها…اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره!__________________________________________________نظامی ترین جمله عاشقانه: توی اردو گاه قلبت… منم یه اسیر جنگی…تو منو شکنجه میدی…توی این قلعه ی سنگی._____________________________________________________ازدواج تنها جبهه ایست که می توان شبها با دشمن در یک سنگر خوابید!______________________________________________________توی قلبم نوشتم ورود ممنوع !حالا که وارد شدی ، خروج ممنوع !!_____________________________________________________خنده بهترین اسلحه جنگ با زندگیه !امیدوارم همیشه مسلح باشی !______________________________________________________بسوزد آنکه سربازی بنا کرد تو را از من مرا از تو جدا کردگروهبانان مرا بیچاره کردند لـــ ـباس شخصی ام را پاره کردندبه خط کردند تراشیدند سرم را لباس آش خوری کردند تنم را______________________________________________________هر روز تنگ غروب تو سربازیصفا داره لب مرز تیر اندازیتا چهل چراغ پادگان روشن میشهسر دیگ عدسی غوغا میشهتوی دیگ عدس ، افتاده یک مگسبخورم ، نخورم گرسنه می مونمقدر آش ننم رو حالا می دونم____________________________________________________سر پستم رسیدم خوابم آمد — محبت های مادر یادم آمدنوشتم نامه ای با برگ چایی — کلاغ پر میروم مادر کجایینوشتم نامه ای با برگ انگور — جدا گشتم دو سال از خانه ام دور______________________________________________________به صف کردند تراشیدند سرم رالباس ارتشی کردند تنم راالهی خیر نبینی سر گروهبانکه امشب کردی تو مرا نگهبان____________________________ساسان۱۴______________________به سربازی روم با کوله پوشتیبه دستم داده اند یک نان خشکیبه خط کردن تراشیدم سرم رالباس ارتشی کردن تنم رالباس ارتشی رنگ زمین استسزای هر جوان آخر همین است_____________________________________________________پدرم گفت که در دوره ی سربازی و دوری ز پدر،مادر و آدم شدن و ساچمه پلو خوردن بسیار، شود هر پسر بی هنری مردو دگر لوس و ننر بودن انسان بشود در______________________________________________________غضنفرسربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم! …_____________________________________________________به غضنفر میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش______________________________________________________یه روز غضنفر میره سربازی…………………………………………………………………………………………..………………………………………………………………….دنبال چی میگردی نیستش!رفته سربازی
از آن روزی که سربازی به پا شد-ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد بسوزد آن که سر بازی به پا کرد-تمام دخـــتران را چشم به راه کرد * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * هر روز تنگ غروب تو سربازی صفا داره لب مرز تیر اندازی تا چهل چراغ پادگان روشن میشه سر دیگ عدسی غوغا میشه توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس بخورم ، نخورم گرسنه می مونم قدر آش ننم رو حالا می دونم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سر پستم رسیدم خوابم آمد - محبت های مادر یادم آمد نوشتم نامه ای با برگ چایی - کلاغ پر میروم مادر کجایی نوشتم نامه ای با برگ انگور - جدا گشتم دو سال از خانه ام دور * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به صف کردند تراشیدند سرم را لباس ارتشی کردند تنم را الهی خیر نبینی سر گروهبان که امشب کردی تو مرا نگهبان * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * غضنفر سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم! ... * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به سربازی روم با کوله پوشتی به دستم داده اند یک نان خشکی به خط کردن تراشیدم سرم را لباس ارتشی کردن تنم را لباس ارتشی رنگ زمین است سزای هر جوان آخر همین است * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به عضنفر میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش ==============================
پدرم گفت که در دوره ی سربازی و دوری ز پدر، مادر و آدم شدن و ساچمه پلو خوردن بسیار، شود هر پسر بی هنری مرد و دگر لوس و ننر بودن انسان بشود در . سر پستم رسیدم خوابم آمد / محبت های مادر یادم آمد نوشتم نامه ای با برگ چایی/ کلاغ پر میروم مادر کجایی نوشتم نامه ای با برگ انگور / جدا گشتم دو سال از خانه ام دور . از آن روزی که سربازی به پا شد/ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد بسوزد آن که سر بازی به پا کرد/تمام دخـــتران را چشم به راه کرد . بسوزد آنکه سربازی بنا کرد/ تو را از من مرا از تو جدا کرد گروهبانان مرا بیچاره کردند/ لــــباس شخصی ام را پاره کردند به خط کردند تراشیدند سرم را / لباس آش خوری کردند تنم را . هر روز تنگ غروب تو سربازی صفا داره لب مرز تیر اندازی تا چهل چراغ پادگان روشن میشه سر دیگ عدسی غوغا میشه توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس بخورم ، نخورم گرسنه می مونم قدر آش ننم رو حالا می دونم . سر پستم رسیدم خوابم آمد/ محبت های مادر یادم آمد نوشتم نامه ای با برگ چایی / کلاغ پر میروم مادر کجایی نوشتم نامه ای با برگ انگور /جدا گشتم دو سال از خانه ام دور . به صف کردند تراشیدند سرم را لباس ارتشی کردند تنم را الهی خیر نبینی سر گروهبان که امشب کردی تو مرا نگهبان . غضنفر سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن ، نگاه میکنه میگه: ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم! … . به سربازی روم با کوله پوشتی به دستم داده اند یک نان خشکی به خط کردن تراشیدم سرم را لباس ارتشی کردن تنم را لباس ارتشی رنگ زمین است سزای هر جوان آخر همین است . به عضنفر میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش . هر روز تنگ غروب تو سربازی صفا داره لب مرز تیر اندازی تا چهل چراغ پادگان روشن میشه سر دیگ عدسی غوغا میشه توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس بخورم ، نخورم گرسنه می مونم قدر آش ننم رو حالا می دونم .
سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها… اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره! ---------------------------- از آن روزی که سربازی به پا شد/ ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد بسوزد آن که سر بازی به پا کرد/ تمام دخـــتران را چشم به راه کرد --------------------------------- بسوزد آنکه سربازی بنا کرد / تو را از من ، مرا از تو جدا کرد گروهبانان مرا بیچاره کردند / لباس شخصی ام را پاره کردند به خط کردند تراشیدند سرم را / لباس آش خوری کردند تنم را ------------------------------------------------ به صف کردند تراشیدند سرم را لباس ارتشی کردند تنم را الهی خیر نبینی سر گروهبان که امشب کردی تو مرا نگهبان --------------------------------------------------------- هر روز تنگ غروب تو سربازی صفا داره لب مرز تیر اندازی تا چهل چراغ پادگان روشن میشه سر دیگ عدسی غوغا میشه توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس بخورم ، نخورم گرسنه می مونم قدر آش ننم رو حالا می دونم -----------------------------------------
![]() درباره وبلاگ
![]() ![]() موضوعات
![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ
![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
|||||||||||||||
![]() |